سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
دیده بان(نگاه بیدار)[366]

چشمهاغرق به خواب است ونگاهی بیدار/ بعدازآن خواب زمستان زده هشیار شویم!/ سالیانی است که عمارزمان مصباح است/ بهر یاری علی همره عمار شویم
ویرایش
جستجو
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
امکانات دیگر
ابر برچسب ها

شرحی خلاصه بر کتاب

  "اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت"

اثر آیت الله میرزا حسن ابوترابی زارچی یزدی

 

 

 

آیت الله میرزا حسن ابوترابی در سال 1310ه .ش. در محله علیا در شهر یزد به دنیا آمدند. ایشان فرزند ملا ابوتراب و از نوادگان آخوند ملا ابوتراب زارچی (از علمای سابق یزد) است. این عالم فرهیخته از نوجوانی به تحصیل علوم دینی پرداخته و دروس سطح را نزد اساتیدی همچون: حضرات آیات شهید محراب صدوقی، فرساد اردکانی، سید علیرضا مدرسی و کازرونی در یزد گذراندند و از فیوضات اخلاقی آیت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی (یزدی)بهره مند گردیدند.

معظم له دروس سطح را در قم نزد اساتیدی چون حضرات آیات مشکینی، سلطانی، امام موسی صدر ادامه دادند و خارج فقه و اصول را از حضرات آیات عظام: بروجردی، امام خمینی، محقق داماد و حاج شیخ مرتضی حائری آموختند و از فیوضات معنوی حضرات آیات : حاج آقا حسین قمی، حاج آقا رضا بهاءالدینی و فکور یزدی بهره مند شدند. با دعوت آیت الله شهید صدوقی به وطن(یزد)بازگشتند و چند سال امامت جمعه شهرستان بهاباد یزد را بر عهده داشتند.

 آیت الله میرزا حسن ابوترابی

آیت الله ابوترابی سرانجام به دعوت معلم اخلاق و تقوی آیت الله سید روح الله خاتمی به یزد آمدند و علاوه بر تدریس فقه، تفسیر و اخلاق ، مدیریت حوزه علمیه ی یزد را بر عهده گرفتند. از مشغله های اصلی ایشان پاسخ به سؤالات مذهبی و احکام دینی است . برنامه ی پاسخ به سؤالات مذهبی ایشان در رادیو یزد هنوز بعد از 27 سال همچنان ادامه دارد.

احاطه ی ایشان بر تاریخ اسلام به ویژه مقاتل و ....بحث وباب جدیدی را در معرفی این شخصیت باز میکند که که پرداختن به آن در این بحث نمی گنجد

این کتاب از آثار ارزشمند این عالم فرزانه است که در ذیل به معرفی وبیان خلاصه ای از آن می پردازیم:

"اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت" کتابی است که مؤلف با ارائه دید تحلیلی دقیق وموشکافانه به بررسی علل و عوامل این موضوع پرداخته است.


اسرار حسن عاقبت وسوءعاقبت

  

نام کتاب : اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت/

بررسی علل و عوامل حسن عاقبت و سوء عاقبت به همراه داستان هایی از آغاز آفرینش تا کنون

ناشر : انتشارات اسوه(وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه)

نوبت چاپ: نخست

قطع: وزیری/ جلد گالینگور

دو جلد/535ص + 515 ص

شمارگان : 3000نسخه

بهاء : 150000ریال(دوره دو جلدی)

تألیف/ میرزا حسن ابوترابی

نگارش/ احمد ابوترابی

"اللّهمّ احسن عاقبتنا فی الامور کلّها" این دعا همچون نگینی است که بر پیشانی هر دو جلد این کتاب ارزشمند نشسته است وبیانگر این است که مؤلف و گردآورنده ی این مجموعه ی ارزشمند، برای تمامی بندگان خدا این دعا را بهترین ره آورد و آموزش می دانند.

در مقدمه مؤلف می خوانیم: در مطالعه ی تاریخ ، از آفرینش انسان تا دوران صدر اسلام و از آن زمان تا انقلاب اسلامی ایران، به سرگذشت کسانی مانند ابلیس، بلعم باعورا، قارون، سامری، برصیصای عابد، زبیر بن عوام، خوارج نهروان و بسیاری از عابدان مشتاق، عالمان حقیقی و مستجاب الدّعوه، مجاهدان شجاع و فداکار و ایثارگرانی برخورد می کنیم که پس از عمری عبادت، معنویت، تلاش و مجاهدت، سرانجام در دام نفس اماره و شیطان افتاده و از اوج سعادت ، به حضیض شقاوت سرنگون و از قله ی فضائل انسانی ، به دره ی رذائل سقوط کرده و از آسمان عزّت و اعلی علیین به اسفل السافلین و تا عمیق ترین گودال های دوزخ فرو رفته اند....

از سوی دیگر ، مشاهده نمونه هایی از تاریخ زندگی کفار، تبه کاران، آلودگان، بی بند و باران، بیدادگران و ستمگران .... که در نهایت مستبصر و خوش عاقبت شدند، بسی شگفت انگیز و امید بخش است کسانی که از کفر به اسلام راه یافتند و از تاریکی و ظلمت به سوی نور آمدند و از آلودگی ها توبه نمودند و چه بسا به مقام رفیع شهادت دست یافتند، کسانی همچون حر ، زهیر بن قین، فضیل بن عیاض...

در فراز هایی از پیشگفتار که مقاله گونه ای مجمل و ارزشمند است می خوانیم:

اگر فارغ از فرهنگ و محیط و باورهای دینی ای که در ان پرورش یافته ایم بخواهیم محبوبترین و مطلوبترین خواست های نفسانی و تمایلات درونی خود را، در واژه هایی عام، نام ببریم باید از واژه هایی مانند کمال، سعادت، خیر و لذّت بهره بریم. اما، سعادت به چیست؟ کمال کدام است و خیر چگونه چیزی است؟ شاید بتوان گفت: سعادت انسان در این است که از ناگواری ها و رنج ها در امان باشد و اسباب لذت و منفعت برایش فراهم گردد اما، بدون تردید نه هر لذتی سعادت است و نه هر رنجی را می توان مصداق شقاوت دانست؛ لذتی که رنج های فراوان و ماندگار در پی دارد مطلوب هیچ انسانی نیست و رنجی که اسباب آسایش و راحتی جاودانه را فراهم می آورد نامطلوب به شمار نمی آید...

ازویژگی های کتاب:

 1- مفهوم شناسی و بررسی شیوه ی کاربرد سوء عاقبت و حسن عاقبت در آیات و روایات؛

 2- ذکر داستانی هایی از نیک فرجامان و بد فرجامان به همراه بررسی علل و عوامل نیک فرجامی یا، بد عاقبتی آن ها؛

3- بررسی راه های پیشگیری از سوء عاقبت در آیات و روایات و ذکر ادعیه، اذکار و اعمالی که در حسن عاقبت تأثیر دارند.

4- بررسی علل و عوامل حسن عاقبت و سوء عاقبت در آیات و روایات و با توجه به نمونه ها و داستان های خوش عاقبتان و بد عاقبتان تاریخ.

نگارنده و مؤلف محترم، کتاب مورد اشاره را به چهار بخش کلی به این شرح تقسیم بندی نموده اند:

الف) بخش نخست، کلیات شامل پنج فصل در 124 صفحه

ب) بخش دوم، نمونه هایی از نیک فرجامان و بد فرجامان در تاریخ بشریت؛ شامل شانزده فصل(طولانی ترین بخش کتاب) در حدود 640 صفحه

ج)بخش سوم، اعمال و دعاهایی که موجب حسن عاقبتند ؛ شامل سه فصل در 67 صفحه

د)بخش چهارم و پایانی ، خاستگاه و عوامل حسن عاقبت و سوء عاقبت ؛ شامل سه فصل در 126 صفحه

ه) کتابنامه(استفاده از 140 منبع معتبر و شناخته شده از نکاتی است که نباید از نظر دور داشته شود)

و)فهرست نمایه ها ؛ آیات، روایات، ادعیه، اسامی معصومین ع ، اعلام، اشعار

طرح جلد وزین و صفحه آرایی دقیق همراه با رعایت حداکثر دقت در ویرایش و رعایت اسلوب کلامی و دستوری و ... از مشخصه های بارز این دو جلد کتاب ارزشمند می باشد .

در پایان ضمن آرزوی سلامتی و طول عمر روز افزون برای این دانشمند وارسته و نیز اهدای صمیمانه ترین دعاهای خیر حضور آیت الله ابوترابی به دو نمونه از داستان هایی که در این کتاب مورد اشاره واقع شده است می پردازیم . امید آن که اهالی مطالعه و جویندگان دقایق دینی و معنوی با خواندن این اثر ارزشمند که می تواند کتابی برای مطالعه ی بالینی باشد (نقل قول از دوستی نویسنده) از تمامی شیرینی ها و اشارات تبیهی و تهییجی این اثر ارزشمند بهره مند شوند.

برصیصا

(عابدی از بنی اسرائیل که کافر شد) جلد نخست: 201-195


یکی از کسانی که پیروی از شهوت و هوای نفس او را به کفر منتهی کرد شخصی از بنی اسرائیل به نام «برصیصا» است. او راهبی عابد بود که غلبه شهوت جنسی او را به زنا و سپس آدم کشی و سرانجام به کفر منجر نمود. داستان این عابد را مرحوم طبرسی در مجمع البیان از ابن عباس ، چنین نقل کرده است:

«در میان بنی اسرائیل، عابدی بود که «برصیصا»نام داشت. این عابد روزگاری را به عبادت مشغول بود تا این که به مقامی رسید که می توانست مجانین را مداوا کند و سلامت را به آن ها باز گرداند تا این که بانویی از زنان با شخصیت دیوانه شد، برادرانش او را نزد این عابد آوردند(این زن برای معالجه باید مدتی نزد این عابد می ماند)مدتی این زن ، نزد عابد ماند. شیطان مرتب او را در نظر این عابد جلوه می داد تا این که به آن زن تجاوز کرد، و آن زن حامله شد وقتی برصیصا ، این را فهمید آن زن را کشت و دفن کرد شیطان به سراغ یکی از برادران آن زن رفت ... مجمع البیان، ج5، ص 265، ذیل آیه 16 سوره حشر ؛ بحار الانوار، ج 14، ص 487-486»

طیّب حاج رضایی

(«حرّ»انقلاب اسلامی ایران)جلد دوّم:226-204

نمونه بارز خوش عاقبتان دوران انقلاب اسلامی و یاران امام راحل (رحمه الله)، شخصیت آزاده ای به نام طیب حاج رضایی است. طیب نام شناخته و محبوبی در تاریخ نهضت مردم مسلمان ایران به رهبری قائد عظیم اشأن آن حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (رحمه الله)، است. این نام برای مردم ایران ، تداعی کننده نام زیبای «حر بن یزید ریاحی»در نهضت کربلای حضرت سید الشّهدا ع است .

طیب از کسانی بود که هر چند سابقه ی خوبی نداشت اما، در هیچ دوره ای از زندگی خود دست از دامان اهل بیت ع به ویژه امام حسین ع بر نداشت، هیأت عزاداری طیب در ایام دهه محرّم از هیأت های پز شور و بزرگ تهران بود و اطعام های او به عزاداران و مستمندان نیز در ایام شهادت حضرت ابا عبدالله زبانزد بود...

 

برگرفته از مقاله ی بر ساحل حکمت

     

 

 





      

برای نخستین بار ناگفته هایی از دیدار نمایندگان ستادهای نامزدهای انتخابات دهم با رهبر معظم انقلاب
«چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات و آغاز درگیری های خیابانی توسط جریان کودتا، دفتر رهبر معظم انقلاب با دعوت نمایندگان هر یک از ستادهای انتخاباتی کاندیداها دیداری را با رهبر معظم انقلاب ترتیب دادند. آنچه در دیدار مقام معظم رهبری با اعضای ستادها در یکی از حساسترین لحظات تاریخ این ملت گذشت، بی تردید رمز عبور این ملت از گردنه های خطیر در این بیست سال زعامت مقام معظم رهبری بوده است. بخشهایی از این جلسه را در ویژه نامه رمز عبور روزنامه ایران نوشته بودم و اکنون گزارش قسمت دوم این جلسه را که سراسر حماسه و نمایانگر شجاعت بی نظیر و عدالت بی همتای رهبری عزیز است و از چشمان همگان پوشیده مانده در اختیار هفته نامه 9 دی
قرار می دهم 
در این مدت عزیزان زیادی خواستار بیان بخشهای دیگری از این دیدار برای مردم بودند که با گذر از حساسیت های آن زمان و در آستانه یوم الله 9 دی به نظر می رسد که برخی از آنها را می توان گفت.

این جلسه با دعوت رهبری و چند روز بعد از راهپیمایی بزرگ اعتراضی میدان آزادی جریان سبز برگزار شد. برخی با این نگاه آمده بودند که امتیازی نصیبشان خواهد شد...»
آقای الویری بی تابی می کردند و به آقا می گفتند که: آقا 30 ثانیه وقت بدهید. بنده طرح دارم برای حل مسئله. آقا فرمودند که دوربین ها را بیرون ببرید. وقتی دوربین ها کامل خارج شد، آقا فرمودند که: آقای الویری شما 30 ثانیه وقت خواستید، ما کریم هستیم به شما یک دقیقه وقت می دهیم. خنده بر لبان همه نشست ...
آقای الویری شروع کردند و گفتند که از دید ما این انتخابات بایستی ابطال شود . هر گونه تصمیم دیگری به غیر از ابطال، مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت . بعد از ابطال انتخابات که کمترین خواسته مردم است ، برای حل مسائل و قضاوت در مورد ادعاهای طرفین، حضرتعالی شورای حکمیتی شکل دهید تا میان طرفین قضاوت کند، آن وقت هر آنچه آن شورا حکمیت نمود ما هم می پذیریم.
این کار در زمان امام هم سابقه داشته است . مثلاً در ماجرای 14 اسفند در زد و خورد مابین طرفداران بنی صدر و شهید بهشتی، چون یک طرف دعوا شهید بهشتی رئیس دستگاه قضا بودند، امام برای حل مساله شورایی 3 نفره را شکل دادند (نقل این جملات از طرف آقای الویری حدود پنج دقیقه طول کشید) آقای الویری ادامه دادند که با تشکیل این تیم سه نفره مشکل حل شد.
حضرت آقا اجازه داده بود تا آقای الویری پنج دقیقه وقت مقررشان را صحبت کنند، بلافاصله بعد از این جمله آقای الویری که مشکل حل شد فرمودند: و مشکل حل نشد ....
آقای الویری که گویی تمام صحبت های خود را برباد رفته می دید و همچنین تمام وقت خود را، با حالت خاصی با تردید گفت : آقا حل شد .... و حضرت آقا فرمودند: نخیر مشکلی حل نشد و پس از تحقیقات فراوان نتایج مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگرفت و آن پرونده حجیمی که آقای اردبیلی با خود به این طرف و آنطرف می برد هیچ گاه به نتیجه خاصی منتج نشد.
آقا فرمودند یک مطلبی را اینجا جا دارد بیان کنم:
برخی از دوستانی که در این جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزدیک می شویم ، مدام با یک ژست خاصی در شعارهایشان تبلیغ می کنند که اختیارات رهبری در چهارچوب قانون اساسی است و رهبری در چهارچوب قانون اساسی بایست عمل کند و اختیارات فراقانونی و یا حکم حکومتی نداریم.
جناب آقای خاتمی نیز وقتی سال 76 می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بایست در چهارچوب قانون اساسی عمل کند. بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت. در طول سالهای ریاست جمهوری، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل نمایید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسی نیست مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب نمودند.
شما ببینید این اختیارات رهبری در انتخاباتهای مختلف مثل تایید انتخابات مجلس تهران و یا تایید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری و... تاکنون به نفع چه جریانی بیشتر بکار گرفته شده است. در همین جمع اکثر دوستان در زمان تصدی خود بر پست های مختلف در مواقع بحرانی کشور، همین درخواستها را بصورت مکتوب برای استفاده از اختیارات رهبری داشته اند ولی چرا هر وقت انتخاباتی می شود، مدام تکرار می کنید که حکم حکومتی نداریم و ...
الان هم شما از بنده می خواهید بدون در نظر گرفتن شورای نگهبان و چهارچوب های قانونی، شورایی را فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده، جهت حکمیت شکل دهم. نخیر بنده نظرم این است که بر اساس همان چیزی که خودتان مدام در ایام انتخاباتهای مختلف تبلیغ می کنید عمل شود و بایست همه گروهها در چهارچوب قانون عمل نمایند. راه حل مساله رجوع معترضین به شورای نگهبان است و بنده حرکت در چهارچوب قانون را راه حل نهایی می دانم.
کار تمام شده بود. آنچنان قاطعانه درخواست ها و تلاش های آقایان الویری، بهشتی، دانش جعفری مبنی بر ابطال انتخابات و از کار انداختن وجاهت داوری شورای نگهبان در فراز اول سخنان رهبری ( در قسمت غیررسمی) بصورت شفاف و صریح پاسخ داده شده بود که هرگونه فکری مبنی بر فلسفه شکل گیری جلسه بر پایه امتیاز دهی را از بین می برد.
آقای زنگنه دست خود را بالا بردند و اجازه گرفتند که صحبت کنند. آقای زنگنه مطالبی پیرامون عدم بیطرفی شورای نگهبان گفتند و سپس موضوع را به سمت آقای احمدی نژاد کشاندند که ایشان در سخنرانیشان در میدان ولیعصر به ما گفته اند همجنس باز و لیبرال.
حضرت آقا فرمودند: آقای زنگنه حالا چرا شما به خودتان گرفته اید؟ آقای زنگنه اصرار می کردند که احمدی نژاد گفته طرفداران موسوی فلان و فلان هستند. صحبت های زنگنه معطوف به آن قسمت از صحبت های دکتر در رابطه با آمریکا و حکومت های لیبرالی بود که روسای جمهور این کشورهای لیبرالی، از هر طریقی ولو شعارها و امتیازهایی برای همجنس بازان، به دنبال رای آوری هستند. واقعاً من هم تعجب کردم که چرا ایشان به خودشان گرفته اند. اصل صحبت آقای زنگنه این بود که تقلب شده و بایست انتخابات ابطال شود.
حضرت آقا صحبت های جناب زنگنه را تمام کردند و فرمودند: آقای زنگنه شما نوعاً آدم احساساتی هستید و همواره در موضع گیری ها و بیان مطالبتان، احساستان بر منطق و عقل می چربد، این خوب نیست. الان هم من این صحبت های شما را می گذارم روی احساسی بودنتان.
فضا خیلی سنگین شده بود و آقای زنگنه را نگاه کردم آن حالت سفت و محکم اولیه نشستن خود را از دست داده بود و روی صندلی دراز کشیده بود گویی بدنش توان نشستن نداشت. آقا فرمودند: بارها شده که شما مطلبی را با حرارت گفته اید و سپس با اشک نزد بنده آن مطلب را پس گرفته اید.
آقا فرمودند: یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید. اگر امروز تمام دنیا نیز روبرویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد. در همین انتخابات سال 76 وقتی جناب آقای خاتمی رای آوردند خیلی ها اعتراض داشتند و به دنبال ابطال انتخابات بودند. گروهی از بزرگانی که شما هم می شناسید پیش بنده آمدند و تقاضای ابطال انتخابات را کردند و مدام هم اصرار می کردند. بنده آن زمان آن چنان تشری به این ها زدم که دیگر از آن زمان تاکنون دلشان با بنده صاف نشده، (بعد با شوخی و تبسمی آرام فرمودند) البته امیدوارم این جلسه باعث نشود که شما هم مثل آن عزیزان شوید. اگر هم اعتراضی راجع به انتخابات دارید بروید در مجاری قانونی درنظرگرفته شده در قانون اساسی پیگیری نمایید. ایشان ادامه دادند: البته یک چیزی را هم بگویم که شما که کار اجرایی انتخابات انجام داده اید، می دانید که احتمال تقلب در انتخابات نیم درصد هم نیست. حالا یک زمانی صحبت بر سر 100 هزار رای بود احتمال می دادیم. اگر 200 هزار رأی بود، 300 هزار رأی بود می پذیرفتیم. الان صحبت نه بر سر یک میلیون یا دو میلیون رأی که اختلاف 11 میلیون رأی است. مگر می شود پذیرفت. البته اشکال ندارد شورای نگهبان ترتیبی اتخاذ نماید تا با حضور نمایندگان کاندیداها آن صندوق هایی که اعتراض دارند بازشماری شود. هر چند که بنده مطمئن هستم تغییری در آراء بوجود نخواهد آمد.
آقای آخوندی که باجناق آقای ناطق نوری و نماینده ستاد موسوی در هیآت نظارت شورای نگهبان بودند، دست خود را بالا بردند. داشتند شروع به صحبت می کردند که آقا فرمودند: خودتان را معرفی کنید؟ با تعجب گفتند که آخوندی هستم، عضو ستاد موسوی. آقا فرمودند: «بله مواضعتان را اخیراً در روزنامه ها دیده ام.» اهل دلی می گفت که حکمت این برخورد آقا شاید این بوده که ایشان جناب آقای آخوندی جدید را با مواضع جدیدش نمی شناختند و احتیاج داشتند ایشان خودشان را درست با همین عنوان جدید معرفی کنند.
آقای آخوندی گفتند که آقا بنده در انتخابات سال 76 وقتی آمار آراء تا حدودی مشخص شد نشستم و بیانیه ای را آماده نمودم و به آقای ناطق گفتم انتخابات را به آقای خاتمی تبریک بگوییم. آقا این را می دانیم که در یک جامعه مترقی بایست کسی که شکست می خورد شکست را بپذیرد و همچنین می دانیم که هر چقدر آراء این انتخابات که در داخل صندوق ها ریخته شده و بازشماری شود باز هم تغییری بوجود نمی آید و قبول داریم که مردم این آراء را در صندوق ها ریخته اند (تا بدینجا آقای آخوندی دو اعتراف بزرگ را انجام داده بود) اما اعتراض ما به این است که با بداخلاقی کاری کرده اند که مردم به اشتباه افتادند. کلیت بحث این بود که چرا احمدی نژاد طوری عرصه را طراحی نمود که رای به موسوی معادل رای به هاشمی شد و افکار عمومی را احمدی نژاد طوری هدایت کرد که گویی هر کس به موسوی رأی بدهد، انگار به هاشمی رای داده است و ... این یعنی تقلب در انتخابات.
آقای دکتر زارعی که با آقای آخوندی در شورای نگهبان به عنوان نمایندگان کاندیداها حضور داشت، با عصبانیت زیر لب می گفت پس چه کسی بود که دائم بدون اینکه نتیجه ای معلوم شده باشد از همان لحظات اولیه آغاز انتخابات با بیرون تماس می گرفت و دائم آمارهای دروغ به بیرون می داد که تعداد آراء فلان مقدار شده است. آقای زارعی که حسابی از دست آخوندی شاکی بود، دستشان را مدام بالا می بردند. آقا نگاهی به آقای زارعی کردند و فرمودند که دیگر خسته شده اند. تا چنین گفتند آقای زارعی دستشان را پایین آوردند و آقا والسلامی گفتند و جلسه چند ساعته به پایان رسید.
به غیر از چند نفر که بدون خداحافظی رفتند، همه به گرد رهبری حلقه زدند. خانم کروبی جلو آمدند و با آقا احوالپرسی کردند و گفتند: آقا نمی شود این هایی که دستگیر شده اند را آزاد نمایید؟ آقا فرمودند: خانم کروبی بنده در این فیلم های تبلیغاتی آقای کروبی می دیدم که ایشان مدام افتخار می کنند به اینکه مجرمین را از زندان آزاد کرده اند. (اشاره به ژست تبلیغاتی کروبی مبنی بر توانمندیش در نظام مبنی بر رایزنی و چانه زنی برای آزاد نمودن زندانیان به تعبیر خودش سیاسی) به ایشان بگویید که این افتخار نیست که کسی مجرمی را آزاد نماید. خانم کروبی گفتند آخر در بین این ها خانواده شهید هست. در حالی که همه به دقت به صحبت های آقا گوش می دادند، آقا فرمودند : خانم کروبی شما که بهتر می دانید خانواده شهید بودن، آخوند بودن، آخوندزاده بودن که مصونیت نمی آورد. حرف من این است که نباید مجرمی را بدون دلیل آزاد نمود و نه باید کسی را بدون جرم زندان نمود. هر دو کار غلط است.
گویا آقای منتجب نیا بودند که در آن فضا خواستند مطلب دستگیری ابطحی را طرح کنند. ایشان گفتند که آیا شما در جریان هستید که امروز آقای ابطحی را گرفته اند؟ آقا در میان حلقه همه آن بزرگواران فقط رضایت خدا را می دیدند نه رضایت خلق او را . آقا فرمودند: بنده در جریان دستگیری ایشان نیستم، در این امور دخالت هم نمی کنم. به دستگاه ها هم گفته ام که خودشان حسب تکلیفشان به وظایف ذاتی خود عمل کنند. همه دیدند که مواضع آقا خیلی سفت و محکم است و جای هیچ گونه باج خواهی و یا وساطت طلبی از نائب مهدی و عدالت پیشه ای علوی وجود ندارد.
آقا از حلقه بزرگان سابق، خارج شدند که آقای طلایی نیک نزدیک به خروجی در جلو رفتند و به آقا گفتند: آقا در این مدت به بزرگان خیلی توهین شد و شخصیت بزرگان نظام در تلویزیون مستقیماً تخریب شد و ..... شما نظرتان چیست؟ آقا در حالیکه داشتند خارج می شدند گفتند: بله، بنده هم مانند همه مردم از تلویزیون برنامه های انتخاباتی را می دیدم. واقعاً وقتی می دیدم درست جلوی دید مردم به رئیس جمهور قانونی کشور مدام می گویند دروغ گو، دروغ گو! دلم می شکست.
و این آخرین تلاش بزرگان سابق، برای حتی شنیدن جمله ای کوتاه برای نقل قول در بیرون از جلسه و یا حتی یافتن مستمسکی کوچک از سخنان حضرت آقا مبنی بر درستی کارهایشان بود. کارهایی که بهایش خون های جوانان و مردم بی گناه و به خیابان کشاندن و به آشوب کشاندن سرزمین ولی عصر در برابر انظار دنیا و تبدیل بهترین فرصت نظام در تاریخ انقلاب به صحنه ای زننده و هتک حرمت خون شهدا بود.
جمله مرد خاکستری فتنه که نقل کرده بود: (آقای) خامنه ای از اغتشاش می ترسد و اگر بتوانیم مردم را یک ماه در خیابان نگه داریم قطعا عقب نشینی خواهد کرد. را حتماً به یاد دارید همین جمله به خوبی گواه است که سران فتنه نه تنها مردم ایران که رهبری این نظام را هم نشناخته بودند.
حضرت آقا به آن جلسه نیامده بود تا با دوستان و آشنایان قدیمی خودشان به رسم آنچه از سیاست بازی و رفاقت آموخته بودند، سخن بگوید و نیامده بود تا با دوستان و آشنایان قدیمی خودش که بواسطه حضور مردم در خیابانها احساس قدرت می کردند، با معامله و عقب نشینی جلب محبت نماید.
آقا آمده بود برای آخرین بار با دوستان و همسنگران و آشنایان قدیمی خودش در داخل و خارج جلسه اتمام حجت کنند. بله، امام ما برای اتمام حجت با همه آشنایان قدیمی خود جلسه آمده بود...
سید علی حسینی خامنه ای همچون خمینی (ره) به هیچ کس باج نمی دهد.

نقل از:هفته نامه 9دی





      

یادمه وقتی تاریخ اسلام رومی خوندم خیلی چیزهاروفقط می خوندم ونمی دیدم خیلی گذرا رد میشم :

جریان ابوبکر و عمر و عثمان قبل و بعدازرحلت پیامبر(ص)ودم ازپیامبرزدن !!!که ما همش باپیامبربودیم!!! وخلاصه باپیامبر هم کاسه بودیم!! تاادعای دینداری!!! واینکه دین دراونهاخلاصه شده!!! ودرمنبرها داستان وحدیث دروغ ساختن !! وباخاطره پردازی پیامبرروبرای مردم تصویرسازی کردن!!! ودین روبا ورژن جدیدعرضه کردن!!! (بالاخره دین دراونهاخلاصه شده دیگه!)ودرآخرپیامبر روعملا به فراموشی سپردن ودرتاریخ گم کردن !

بیایم جلوتر‍ماجرای سقیفه وبیعت به زورگرفتن ازحضرت علی (ع)واینکه اگربیعت نکنی ...!!

25سال خونه نشینی حضرت علی (ع)وبعداز25سال تازه سراغ ازاوگرفتن !! وبیعت مردم خصوصاتبریک چهره هایی چون طلحه وزبیروخیلی دم ازعلی زدن!(این دوچهره رویادتون باشه!)ودرحواشی آن جریان ابوموسی اشعری های  ساده و قدرت پرست که به خیال خام خود علی رو ازحکومت خلع کنندومعاویه هاابقاشن!

 بیایم جلوترجنگ جمل و رو در رویی اون دوچهره باعلی (ع)! وبعدجنگ صفین وبازهم داستان غم انگیزکج فهمی بعضی ها درقرآن سرنیزه کردن تاجنگ نهروان و... هرچندیاران بابصیرتی چون سلمان وعمارومالک دست ازعلی نکشیدن.

 

 

تصویرحکومت علی (ع) دراین 4سال عدالت است وسوختن با مستضعفان وسوزاندن مستکبران وهمین کینه ها رابرعلی عمیقتروشمشیرها رابرنده ترساخت تااینکه بافرق شکسته درآغوش محراب جای گرفت

باخودم میگم کاش اون زمان بودم وبعینه اینه این وقایع رومی دیدم اما...

میگن تاریخ تکرارمیشه

مصداق اول:ازانقلاب که شروع کنیم خیلی ها همراه امام درجریان انقلاب بودن وبعدازرحلت امام دم ازامام وانقلاب زدند.اینکه ماهمش باامام بودیم وخلاصه باامام هم کاسه بودیم و!اینکه انقلاب دراونهاخلاصه شده ونقطه مرکزی انقلاب ازاونهاشروع شده و بعدهمه جاگسترده شده!!!ودربعضی برنامه ها تلویزیونی خاطرات تازه وعجیب !ازامام گفتن(نمی گیم دروغ ونمی گیم ساختن !!)وسخن تازه ازامام نقل کردن!(نمی گیم جعلی!!) وامام روباب میل خودشون به مردم بخصوص نسل جدید شناسوندن! وانقلاب رو باورژن جدیدعرضه کردن(بالاخره انقلاب دراونهاخلاصه شده دیگه!) وبه مردم باوراندن! (نمی گیم خوراندن!!)ودرآخرامام روعملابه فراموشی سپردن(نمی گیم به قول گنجی هابه موزه تاریخ سپردن!!) ودرتاریخ گم کردن !!

اگرمصداق بعدیش رومی خواهید یه خورده بریدعقب ترزمان مجلس ششم !جریان نامه نماینده ها به رهبری  یادتون اومد؟! یا باعموسام رفیق میشی! وارتباط برقرارمیکنی واین جام زهررومی نوشی یا...


مجلس ششم

کاری نداریم گذشته دیگه خیلی کورکوری خوندن وکاری هم نتونستند بکنند این روبرای استراحت میگم: یه پشه روی درخت سروی نشست وگفت:آی درخت سروخودتومحکم نگه دارکه می خوام ازروت بپرم! درخت سروبهش گفت :من نفهمیدم کی روی شاخه من نشستی که الان می خوای بپری!! 

مصداق سوم:با رهبری بیعت کردن ودم از علی زدن خیلی وخودرابه حامیان ولایت فقیه ضمیمه کردن توسط همین بعضی چهره ها که گفتم یادتونه که ؟! البته الان کمترفرصت ارادت به رهبری دارندالبته جفانکنیم یادتون باشه گفتیم بظاهرادعاش رودارند!... فعلا!!  (اینجاروداشته باشیدتابعدش بگم چرافرصت ارادتشون کمترشده!!)

(تو پرانتزبگم ابوموسی اشعری های ساده وقدرت پرست هم کم نداریم!)

هرچی اززمان رحلت پیامبرگذشت فاصله  بعضی آقایون با اسلام واقعی بیشترشدوهمون طوری که دلشون خواست اسلام روتفسیر کردند روشنه علت خون دل خوردن امیرالمومنین علی (ع)وسایرائمه چی بود  والان هم مصداقشوداریم آقایونی که مفسردین می شن! خودشونومیارن کنارمراجع معظم وبرای خوش اومدن ارباباشون بازارفتوی دهی راه می اندازن! ...مرجع ضمیر که احیانامستترنیست؟!

بگذریم ... می خوام بگم تاریخ همش عبرته!
  خیلی ها متاسفانه خوب امتحان پس ندادند بابعضی هاهمراه شدند وبه هرسازی که شنیدند...! وگذشته خودشونو فراموش کردند(تازه اگرازگذشته شون توبه واظهارپشیمانی نکرده باشند!!)
البته هستندعده کمی همچون آن عالم فرزانه ایی که خودوشاگردانش به جرم دفاع ازدین وروشنگری توسط همین خیلی ها متهم به جمود تحجر خشونت گرا و... شدندواگرکسی هم ازاونهاحمایت میکردهمین برچسب روبهش می چسبوندن و...!توی این اوضاع هرکسی ازاین آقایون وظیفه شرعی خودش می دونست که قربه الی ... !به این عقبه تئوریک نظام  لعن بفرسته تا ازقافله عقب نمونه!چون حرف رساومنطق مستحکم وقوی کینه هاشون روعمیقترمی کنه! ... (افسانه ایی بامحتوای تراژدی نمیگما...!هرچندمثل افسانه می مونه)
دورانی که اصلاح طلبی نام داشت باسردمداری دوم خردادی ها، ...

دست پرورده آقایان کارگزارانی!!! 

یه شعر معروفی از سهراب هست حتماشنیدید میگه :چشم ها رابایدشست جوردیگرباید دید ، اگرزنده بودبهش می گفتم خداخیرت بده کاش کناراین شعرت یه تفسیری میذاشتی! که منظورت چیه؟!آخه تواین دوران اصلاح طلبی وقتی اعتراض می کردی این چه وضعیه؟چرابه مقدسات توهین می کنید؟جواب می دادند: چشم ها رابایدشست جوردیگرباید دید!البته ما که نفهمیدیم شاید منظورشون این بوده:

 چشمهارابایدبست جور دیگرباید دید!

 





      
<      1   2      



پیامهای عمومی ارسال شده

+ *نماهنگ بسیارزیبای سرخم می سلامت*



+ *عکس: عیادت روحانی از رهبر انقلاب*

+ *فیلم: مصاحبه رئیس تیم پزشکی رهبر معظم انقلاب...وضعیت عمومی رهبر انقلاب کاملا خوب و طبیعی است*



+ *وبلاگ روز نخست به روز شد*



+ *کلیپ مذاکرات هسته ایی*



+ وبلاگ فرهنگی سیاسی روزنخست به تازگی آغاز به کارکرد



+ *تعطیلی پرمخاطب‌ترین برنامه‌ی دینی تلویزیون به دلیل انتقاد از مدیران صداوسیما/ حذف «جناح مومن» حتی در ماه‌های پایانی مدیریت بر صداوسیما!*



+ *راهپیمایی در «جمعه دلواپسیم؛ هشدار به تکرار توافق ضعیف» پس از پایان نمازجمعه‌های این هفته کشور*



+ *حداد عادل حوادث سال 88 فتنه اکبر بود/ استقبال حضار و توضیح حدادعادل*



+ *معنای اشداء علی الکفار رحماء بینهم...*